|
|
لحظه ها همیشه خواستن که تورو بگیرن از من
چه غربیو ناشناسه ، جاده ی به تو رسیدن
همیشه یه چیزی بوده ،شوقتو از دلم ربوده
ولی یک تپش دله من از غم نبودنت جدا نبوده
یه روز چشاتو وا کنی میبینی من تموم شدم
میبینی جام چه خالیه ،یا رفته ام پی خودم
اگه یه روزو روزگار پیش خودت بشینی
تمام این روزارو جلو چشات میبینی
چقد ما فاصله داریم؟
چرا اینو نفهمیدم !
کاش اون روزا میمردمو یه جور اینو میفهمیدم
دیگه برام نمیمونی ...تو چشات اینو میخونم
چقد دلم گرفته باز ..نمیدونم چی بخونم!!
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, |
|
|
|