عــــــــــادت
|
|
دارم به شب بيداريم... مثل تو... عادت مي کنم
چون با خيالت راحتم... يک خواب راحت مي کنم
آغاز هرروز مرا... روياي تو جان مي دهد
شب ها به جاي روي تو... با ماه صحبت مي کنم
گويي برايم هيچ چيز... اندازه عشق تو نيست
تو جان ناقابل بخواه... فوري اجابت مي کنم
جادوي هر لبخند تو... تا عمق جانم مي رود
حتي به لبخند تو هم ...گاهي حسادت مي کنم
هرچه که دارم مال تو... دار و ندارم مال تو
با هرچه مانده از غمت... اين گونه خلوت مي کنم
گفتي بمانم منتظر... سخت است... اما نازنين
تنها براي حکم تو... دارم رعايت مي کنم
داري دل و جان مرا ...هر لحظه غارت مي کني
دارم به شب بيداريم... مثل تو... عادت مي کنم
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, |
|
|
|